Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-03@03:50:01 GMT

ماجرای سیم داغ و قربانی کوچک!

تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۵۸۷۶۲

ماجرای سیم داغ و قربانی کوچک!

از حدود ۳ ماه قبل و به دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم از خانه فرار کردم و در مسافرخانه‌های شهر سرگردان بودم تا این که با اتهام دستبرد به وسایل داخل خودرو دستگیر شدم، اما در این شرایط همسرم قصد دارد ماجرای سوزاندن فرزند یک ساله ام با سیم داغ را به گردن من بیندازد چرا که ...

زن ۳۳ ساله‌ای که در پی شکایت همسرش به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو و با رصد‌های اطلاعاتی عوامل تجسس کلانتری خلق آباد مشهد دستگیر شده است، درباره ماجرای فرارش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مذکور گفت: ۱۵ بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که پای سفره عقد نشستم و با «عباس» ازدواج کردم، اما متاسفانه اختلافات من و او از همان دوران نامزدی شکل گرفت چرا که او دست بزن داشت و با هر بهانه‌ای مرا کتک می‌زد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همه اطرافیانم مرا تشویق به ادامه زندگی با «عباس» می‌کردند و معتقد بودند که این رفتار‌ها در همه خانواده‌ها وجود دارد و زندگی بعد از به دنیا آمدن فرزند شیرین‌تر می‌شود. این گونه بود که من هم در برابر رفتار‌های خشن او سکوت می‌کردم و به رویا‌های آینده ام می‌اندیشیدم. با آن که در طول ۱۸ سال زندگی مشترک صاحب ۴ فرزند قد و نیم قدشده بودیم، نه تنها تغییری در رفتار‌های همسرم ایجاد نشد بلکه روز به روز روابط عاطفی ما نیز به سردی گرایید.

حالا دیگر «شوهرم» به مواد مخدر اعتیاد داشت و طوری رفتار‌های پرخاشگرانه اش را ادامه می‌داد که به ناچار برای مدتی در بیمارستان روان پزشکی بستری شد. از سوی دیگر نیز «عباس» به دلیل سوء ظن‌هایی که در وجودش ریشه دوانده بود، اجازه نمی‌داد من با کسی ارتباط یا رفت و آمد داشته باشم.

بالاخره کار به جایی رسید که دیگر توهین و فحاشی و کتک کاری هایش برایم قابل تحمل نبود، اگرچه من همواره سعی می‌کردم به خاطر فرزندانم از این شرایط وحشتناک عبور کنم، اما دیگر به ستوه آمدم و تصمیم به فرار از خانه گرفتم. نقشه فرار از منزل را در ذهنم مرور کردم و برای رهایی فرزندانم از این وضعیت اسفبار نیز برنامه ریزی کردم.

خلاصه حدود ۳ ماه قبل با اورژانس اجتماعی بهزیستی تماس گرفتم و ۳ فرزند ۶، ۱۱ و ۱۵ ساله ام را به آن‌ها تحویل دادم چرا که خودم جایی برای اقامت نداشتم و نمی‌توانستم آن‌ها را همراه خودم ببرم. از سوی دیگر هم نمی‌خواستم فرزندانم را به پدر معتادشان بسپارم که بلایی به سرشان بیاورد! اما کودک یک ساله ام را با وجود همه تلخی هایش به دست پدرش سپردم چرا که او خردسال بود و باید حداقل در کنار پدرش زندگی می‌کرد.

بعد از این ماجرا لوازم شخصی ام را جمع کردم و به هسته مرکزی شهر رفتم. آن جا با جوان ۲۵ ساله‌ای به نام «غضنفر» آشنا شدم و قصه زندگی ام را برایش بازگو کردم. او هم پای درد دلم نشست و به حرف هایم گوش داد. طولی نکشید که با حمایت‌های مالی «غضنفر» اتاقی را در یک مسافرخانه اجاره کردم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا کسی از محل اقامت من مطلع نشود.

در این مدت فقط با کمک‌های آن پسر جوان که شغل آزاد داشت، زندگی را می‌گذراندم تا این که همسرم از من به اتهام سرقت لوازم داخل خودرواش شکایت کرد. من هم زمانی که متوجه این موضوع شدم بلافاصله ماجرای شکایت را برای «غضنفر» تعریف کردم و احتمال دادم که همسرم از این طریق قصد دارد محل اقامت مرا پیدا کند!

«غضنفر» هم با شنیدن این ماجرا، بلافاصله با شماره تلفن شوهرم تماس گرفت که من در اختیارش گذاشته بودم. او خودش را به عنوان یکی از کارآگاهان دایره سرقت خودرو در پلیس آگاهی معرفی کرد و به او اطمینان داد که لوازم سرقتی داخل خودرواش پیدا می‌شود، تا از پیگیری شکایتش صرف نظر کند! البته آن پسر جوان که مدعی بود با پلیس آگاهی همکاری دارد، فقط سعی داشت برای حل مشکلات خانوادگی به من کمک کند، ولی با این حال، خودم هم نفهمیدم چگونه نیرو‌های کلانتری خلق آباد در مدت کوتاهی محل اختفای مرا پیدا کردند.

خلاصه با ردزنی‌های پلیس من و «غضنفر» دستگیر و در حالی به کلانتری منتقل شدیم که اکنون همسرم اتهام دیگری به من می‌زند! او می‌گوید که من پسر یک ساله ام را با سیم داغ سوزانده ام. اگرچه آثار سوختگی و کودک آزاری روی پیکر فرزندم وجود دارد، اما او خودش این بلا را سر پسرم آورده است و حالا قصد دارد با این ترفند مرا بترساند. این درحالی است که او نه تنها اعتیاد دارد بلکه در بیمارستان روان پزشکی هم بستری بود! ولی در نهایت من از زندگی در کنار او وحشت دارم و حاضر به ادامه زندگی مشترک نیستم مگر آن که در دادگاه تعهد کتبی بدهد که دست از این رفتار‌های پرخاشگرانه اش برمی دارد و...

با توجه به اهمیت این ماجرا و همچنین اتهامات جعل عنوانی که به جوان ۲۵ ساله وارد شده است، این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی محمدزاده (رئیس کلانتری خلق آباد مشهد) در اختیار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت تا بررسی‌های روان شناختی و قضایی این ماجرای تاسف بار آغاز شود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: خراسان

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: سرقت لوازم خودرو اخبار حوادث و انتظامی رفتار ها ساله ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۵۸۷۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نجات یک راس بره آهو در شهرستان خوسف توسط پلیس

به گزارش خبرنگار مهر، سرهنگ مهدی بهمدی صبح چهارشنبه به خبرنگاران اظهارکرد: ماموران گشت کلانتری ۱۲ ماژانشهرستان خوسف هنگام انجام ماموریت و گشت زنی در محور روستایی این شهرستان، یک راس بره آهو کوچک که از مادرش جدا شده و در حاشیه جاده سرگردان بود را مشاهده کردند.

جانشین فرمانده انتظامی خوسف گفت: ماموران بلافاصله به منظور در امان ماندن از شر حیوانات و تلف شدن بره اهو نسبت به نجات آن اقدام کرده و به مقر انتظامی دلالت دادند

سرهنگ بهمدی افزود: ماموران کلانتری که ناجی این بره آهو بودند به منظور نگهداری و رها سازی در دامان طبیعت به کارکنان اداره محیط زیست شهرستان تحویل دادند

وی با اشاره به اینکه مأموران پلیس ناجی این بره اهو شدند و ضمن تاکید بر حفظ منابع زیستی و حیات وحش؛ خاطر نشان کرد: شهروندان به محض مشاهده این چنین مواردی، مراتب را به سازمان های مرتبط گزارش دهند.

کد خبر 6093737

دیگر خبرها

  • ماجرای مفقود شدن «یسنای» ۴ ساله در گلستان
  • ماجرای مفقود شدن«یسنا» ۴ ساله چیست؟
  • ماجرای مفقود شدن «یسنای» ۴ ساله چیست؟
  • این دختر ۴ ساله را پیدا کنید | ماجرای مفقود شدن«یسنا» ۴ ساله چیست؟
  • ماجرای تیراندازی، دکتر قلابی را رسوا کرد
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • نجات یک راس بره آهو در شهرستان خوسف توسط پلیس
  • افشای راز زن دوم مرد میانسال بعد از مرگش
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان